تحولات منطقه

در نهایت به خود پیامبر توسل کردم و ناخودآگاه یک مرکب قهوه‌ای رنگ را جلوی خودم گذاشتم و با انگشت اشاره‌ام شروع به نوشتن کردم که برای اولین بار در تمام طول خوشنویسی‌ام این شیوه را اجرا می‌کردم. در هنگام نوشتن ابتدا انگشتم به لرزش افتاد که برای خودم هم تعجب‌برانگیز بود...

زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی قدس آنلاین، نذر کرده است... 8 سالی می‌شود که « جلیل رسولی» نذر کرده تا برای روز تاسوعا اثری را با موضوع حضرت ابوالفضل(ع)، علی اکبر(ع)، علی اصغر(ع) و روز عاشورا هم یک اثر با موضوع امام حسین(ع) آماده کند. او می‌گوید: «... این کارها در یک روز تمام می‌شوند و امسال هم قصد دارم برای نُهمین سال این دو اثر را خلق کنم». هنرمند و خوشنویس سرشناس کشورمان که البته بیشتر به خاطر «نقاشی خط» هایش شناخته شده است، برای رونمایی از این 16 اثرعاشورایی‌اش، دنبال بهانه و مناسبتی است. شاید شما هم مثل ما می‌پرسید برای نمایش آثار عاشورایی چه بهانه‌ای بهتر از شب و روزهای محرم و حال و هوایش؟ البته حال و هوای این روزها، همان طور که خودش گفت بهانه و دلیل اصلی خط و خال و نقش‌هایی است که از دل و اندیشه‌اش سرچشمه می‌گیرد و دستهایش آن‌ها را روی کاغذ و بوم جاری می‌کند. 

 5هزار تومانی
اجازه بدهید به جای نوشتن زندگینامه به سبک مرسوم، این را بگوییم که شما حتی اگر از جمله آن‌هایی باشید که نه با «نقاشی خط» سروکاری دارند، نه به خوشنویسی علاقه‌ای دارند و نه « جلیل رسولی» را درست می‌شناسند، تقریباً هر روز، بدون اینکه خودتان بدانید با یکی از آثار او سروکار دارید؟ یعنی بر فرض « از هنر به دور» هم که باشید در طول روز یا هفته بالاخره سروکارتان به اسکناس 5 هزار تومانی می‌افتد! در این صورت اگر آن را برگردانید، پشت اسکناس، داخل سر در دانشگاه تهران، بیتِ معروف «توانا بود هرکه دانا بود، زِ دانش دل پیر بُرنابود» را به فارسی و انگلیسی خواهید دید که حاصل خوشنویسی استاد و هنرمند کشورمان، جلیل رسولی، متولد سال 1326 در روستای « یعقوبشاه»، اطراف همدان است. 

« رسولی» حالا و در 71 سالگی هم وقتی از کارهای عاشورایی و نقاشی خط معروف « سفینه النجاه» حرف می‌زند، ناگفته پیداست هیچکدام از آن‌ها را بدون اعتقاد ننوشته است. او 4 سال پیش در مراسم بزرگداشتی که برایش گرفته بودند، گفت: «... هنر ودیعه‌ای است که خداوند به هر کس که دلش خواسته هدیه می‌کند... من این هدیه‌ای را که خداوند به من عطا کرده، خرج خودش کردم و در طول 53 سال کارم نمی‌توانید اثری پیدا کنید که رنگ و بوی خدایی در آن نباشد... در 53 سال عمر هنری خوشنویسی در حقیقت با کارم عشق بازی می‌کنم و پس از این سال‌ها باید گفت که کار هنرمند فراتر از مرحله فن و تکنیک است».

  حسین آقا
نوشتن را جوری که بشود به آن «خوشنویسی» گفت، از 14 سالگی و دوره دبیرستان آغاز کرد. اما اصل ماجرا برمی‌گشت به 6 سالگی و استعدادی که «حسین آقا» آن را کشف کرد! پدر او را فرستاده بود به مکتبخانه و از خوش شانسی‌اش، بر خلاف خیلی از معلمهای مکتبخانه‌های آن روزگار، معلمشان شده بود «حسین آقا» که مهربان بود و دنیای کودکان را هم خوب می‌شناخت. 

یک روز صدایش زد و گفت: فردا با پدرت بیا! «جلیل» 6 ساله بدجوری جا خورد... لابد کار ناجوری کرده بود... همین بود که جرئتش را نداشت وگرنه شاید فراموشی را بهانه می‌کرد و حرف معلم را پشت گوش می‌انداخت... روز بعد با پدرش آمد و جرئت کرد گوش بایستد و حرفهای «حسین آقا» را گوش کند که به پدر می‌گفت: «پسرت خیلی استعداد دارد...هنرمند است ماشاءالله...». 

«جلیل» حتی حالا و در مقام استادی هنوز نمی‌داند، معلمش از کجا و چطور فهمیده بود که خیلی استعداد دارد؟

 عِرق گرافیستی
البته نه اینکه فکر کنید سفارش آقا معلم سبب شد «جلیل» را بعدها به کلاسهای آموزش خوشنویسی بفرستند و یا شرایط را جوری پیش ببرند که دانش‌آموز با استعداد سابق، پایش به دانشگاه برسد، گرافیک بخواند و.... « جلیل رسولی» در زمینه هنرش، تحصیلات آکادمیک ندارد و ماجرای خوشنویس شدنش همان طور که خودجوش آغاز شده بود، ادامه یافت و به هنر جدید «نقاشی خط» رسید. پدر مراقب استعداد فرزندش بود اما در این حد که در مدرسه او را بشناسند، مشهور شود و کارهای هنری و غیر هنری بکند. 

روزنامه دیواری منتشر کند، کاریکاتورش را خودش بکشد، جوک هایش را خودش بنویسد و خطاطی‌هایش را هم بکند. گاه روزنامه‌ها و مجله‌های دیواری و آثار نوجوانانه‌اش را جمع و جور می‌کرد و با آن نمایشگاه راه می‌انداخت و حتی به قول خودش سفارش می‌گرفت، کار را آماده می‌کرد و پول هم در می‌آورد! در باره گذشته‌اش گفته است: «جوهر کار از همان ابتدا با من بود...کار کردم، جاهای مختلف را تجربه کردم... بعضی‌ها فکر می‌کنند جلیل رسولی همین‌طوری از پشت میز دبیرستان آمده و به یکباره خطاط شده است... من که دانشگاه نرفتم اما خیلی ریاضت کشیدم، بسیار خون دل خوردم تا به اینجا رسیدم... مراحل زیادی را طی کردم، هر چیزی که راجع به خوشنویسی بود، من سرک کشیده بودم؛ هر کاری و هر نوعی...مثلاً حتی چاپ سیلک اسکرین که مربوط به چاپ اثر است را یاد گرفتم. 

خلاصه هرچه مربوط به تابلو نوشتن بود، هر کاری که مربوط به گرافیک می‌شد و.... از همان ابتدا هم عِرق گرافیستی داشتم، چون خوشنویسی خودش یک آناتومی دارد، باید بدانید این را چگونه خرجش کنید و این یک دید گرافیستی می‌خواهد». 

 اولِ راه
به جز «حسین آقا» که از 6 سالگی استعدادش را شناخته و کمک کرده بود تا «جلیل» هنرمند شود، دوستانی هم بودند که در خوشنویس شدن کمکش باشند. سال48 بود و «جلیل رسولی» تقریباً هنرمند سرشناسی بود. دوستی که کارهایش را می‌پسندید و البته خوشنویسی را هم خوب می‌دانست گفت: «تو هنوز توی کارهایت ایرادهایی هست... چرا این‌ها را بر طرف نمی‌کنی»؟ همین شد که افتخار شاگردی «استاد سید حسن میرخانی» را پیدا کرد. اولین بار وقتی استاد را دید، ایشان داشت برای یک نفر سرمشق می‌نوشت.دلش انگار دنبال آن نوشته رفت. تازه فهمید که کجای کار است! چقدر می‌داند و چقدر نمی‌داند.

 3 سال نزد «میرخانی» شاگردی کرد تا مدرک «ممتاز» را گرفت. خودش می‌گوید: «دیگر فکر کردم خیلی آدم حسابی شده‌ام... بعد متوجه شدم اصلاً این اول راه است...». گرفتن مدرک استادی ماند برای سال‌ها بعد یعنی وقتی 40 سالگی را رد کرده بود.
 از همان زمان هم فهمید خوشنویسی تنها نمی‌تواند راضی‌اش کند. علاقه‌اش به رنگ و نقاشی که از کودکی همراهش بود حالا و پس از رسیدن به مرحله استادی در خوشنویسی، انگار دوباره شدت گرفته بود. خودش همین حس و حال را سرآغاز رفتن به سمت «نقاشی خط » می‌داند. هنری که می‌گوید استادانش بخصوص «میرخانی» در ابتدای چندان به آن روی خوش نشان نمی‌دادند و در واقع آن را خوشنویسی نمی‌دانستند. 

 تمام تنم می‌لرزید
شهرتش چه در خوشنویسی و چه در «نقاشی خط» سالهاست از مرزهای ایران گذشته است. چهره ماندگار هنر ایران در سال 1384، علاوه بر نمایشگاههایی که در ایران و 27 کشور دیگر از جمله: چین، کانادا، ایتالیا، آلمان، انگلیس، پاکستان، سوریه، قطر، لبنان، کویت برگزار کرده است، سابقه داوری مسابقات خوشنویسی جهان اسلام در ترکیه را هم دارد.

این را هم اضافه کنیم که لوگوی فیلم معروف «مجید مجیدی» یعنی «محمد رسول الله» هم از جمله آثار «جلیل رسولی» است که ماجرای خلق آن از زبان خودش خواندنی است:«... یک محمد رسول‌الله گرافیکی نوشتم که به نظرم کار خوب و متفاوتی بود... اما بعد از آنکه چند روز به این اثر فقط نگاه می‌کردم به این نتیجه رسیدم که از جنس فیلم نیست... در نهایت به خود پیامبر توسل کردم و ناخودآگاه یک مرکب قهوه‌ای رنگ را جلوی خودم گذاشتم و با انگشت اشاره‌ام شروع به نوشتن کردم که برای اولین بار در تمام طول خوشنویسی‌ام این شیوه را اجرا می‌کردم. در هنگام نوشتن ابتدا انگشتم به لرزش افتاد که برای خودم هم تعجب‌برانگیز بود چرا که من به قدرت دست مشهور بودم اما بعد از مدتی تمام تنم به لرزش افتاد و متوجه شدم کاری که دارم انجام می‌دهم درست است و با اتمام آن به آرامش رسیدم...».

 دردسرهای صاحب سبک شدن
مدعی نیست تنها خوشنویسی است که در ایران به سمت «نقاشی خط» رفته و آن را گسترش داده است. « رسولی» اما رفتنش به این وادی و بعد رسیدن به سبک خاص و صاحب سبک شدن در آن را نیز خودجوش می‌داند بدون اینکه دوره یا آموزش خاصی را پشت سرگذاشته باشد: «من در آغاز که به نقاشی‌خط می‌پرداختم سعی داشتم که همچنان به اصول و اسلوب و قواعد خوشنویسی پایبند باشم اما از جایی به بعد است که معمولاً هنرمند به این نتیجه می‌رسد که قادر است جسارت به خرج داده و قدری از این اصول تخطی کند. البته این امر زمانی ارزشمند است که پشتوانه سال‌ها تمرین و ممارست در زمینه خوشنویسی را داشته باشیم...چیزهایی در دل یک اثر نقاشی‌خط است که مختص خود هنرمند است و بسیاری از هنرمندانی که ممکن است از شاگردان خود من هم باشند بعدها این تکنیک‌ها و اجرای فرم خط را از خود من اخذ می‌کنند... مجموعه مطالعات من، مشاهداتم از رهگذر این سال‌ها موجب شد که به پختگی برسم. من از آنجا که استاد مستقیمی در این زمینه نداشتم بسیاری از موزه‌های اروپایی و بویژه موزه لوور را در پی شناخت رنگ بارها و بارها بازدید کردم و باید بگویم آن قدر که من در زمینه رنگ و نقاشی مطالعه داشتم شاید در مورد خوشنویسی به این میزان نبوده است... نتیجه اینکه من اکنون به دستاوردی در زمینه خط و نقاشی‌خط رسیده‌ام که ثمره آن مجموعه‌ای از آثارم است که از هفت سال پیش آماده شده اما هنوز به نمایش درنیامده است...».

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.